چاووشی پرست

یک لحظه پس از رگبار

چاووشی پرست

یک لحظه پس از رگبار

نبوغ رام شده!


در این چند ماه اخیر شاهد فعالیت محسن چاووشی و عرضه ی تک آهنگ هایی به مناسبت های مختلف از جانب ایشان بوده ایم. از بازه ی زمانی فروردین تا مرداد 3 ترک (نخلای بی سر، ها ، دیوار بی در) از محسن چاووشی شنیده ایم که هم توانسته به مزاج هواداران و دوستداران موسیقی وی خوش آید و هم یک نقطه ی روشنی در کارنامه ی هنری وی باشد . با نگاهی به این 3 ترک می توان خوشحال بود که چاووشی توانسته با مهار این نبوغ که روزی افسار گریخته بود! و رام کردنش دیگر بار شاهکار بیافریند و بتوان این 3 ترک را تکمیل دهنده و به نوعی بلوغ ِ آن نبوغ و ذوقِ بر گشته در حریص ببینیم و قدکشیدنش را نظاره گر باشیم! اگر بخواهیم نگاهی هر چند گذرا به این آثارداشته باشیم ناخودآگاه اول سراغ نخلای بی سر رفته و به نظر بنده اگر بخواهیم جانب انصاف رارعایت کنیم "نخلای بی سر" و "دیوار بی در" را در یک خط باید قرار داد(هر چند در بعضی از فاکتور ها نخلای بی سر چند گام جلوتر است!)و "ها" در ردیف بعدی قرار میگیرد .

همیشه برای آنکه بتوان به آهنگی برچسب خوب زد باید همه ی جوانب و آنچه  را که موجب شده است به آهنگ واژه ی خوب اطلاق شود را بررسی کرد.(ناگفته نماند که گاهی هم پوشانی هایی در بعضی از فاکتور ها صورت میگیرد و در جایی یک فاکتور آنچنان قدرت نمایی می کند که خلا ء های دیگر را پر می کند!)


نخلای بی سر : یک اثر با ژانر اجتماعی از زادگاهش . اثری بی نقص که از هر لحاظ زیبا بوده و توانسته است موجبات رضایت این جانب را فراهم کند!لحن زیبا و صدایی استوار که نیازی نیست برای تاثیر گذاشتن بر مخاطب زجه ای اضافی شنیده شود! و همان صلابت لحن  وصدا، کار خودش را میکند!


دیوار بی در: در بالا گفتم که این ترک با نخلای بی سر برابری میکند ( جز در چند مورد که باعث میشود در نظر این جانب "نخلای بی سر" را بی نقص تر یابم! دیوار بی در گوهر ارزشمندی است که به کلکسیون عاشقانه های ماندگار محسن چاووشی اضافه شده است  همان هایی که لحظات زیبایی را برای همه ی دوستداران صدای چاووشی رقم زده و با آنان همراه بوده و این بار بازهم" دیوار بی در" این کار را کرده است... حسی که با شنیدن فریادهای هی سر به راه تر ، هی سر به زیر تر ...به آدمی دست می دهد انکار ناشدنیست! وهر عاشق پیشه ای را به وجد می آورد... تجربه همواره  نشان داده در کنار هم قرار گرفتن نام صفا _ چاووشی می تواند حماسه ای از جنس عشق بیافریند! و شنونده را به بهت و حیرت وادارد.لحن خیلی حرفه ای و ظریف همراه با ملودی و فراز و فرودش همراه می شود به گونه ای که مخاطب با شنیدنش گام به گام با کلام و ملودی همراهی می کند و همین آرامش نهفته در این همراهی از یک سو به قوام اثر کمک کرده و از سوی دیگر به آرامش ذهنی مخاطب، به طوری که او را به سمت ناهمواری و ناموزون بودن سوق نمی دهد! نه صدا و لحن و نه ملودی از مسیر خود خارج نمی شود و تا پایان داستان خوب خودنمایی می کنند ...از دقیقه ی{3:00 تا 3:55}حدود یک دقیقه ی ایست که می توان خیلی ملموس این فرود ابتدائی و فراز بعد از آن را مشاهده کرد که هم ملودی ظریف و زیبا کار شده و هم لحن کاملن همخوانی دارد و احساس را منتقل می کند.


و اما "ها": اثری بود که نسبت به  آن دو بیشتر انگشت انتقاد به سمتش دراز شد!و آن هم به سبب آن تنظیم ناهماهنگ و آشفته ای بود که خودمانیم با ترانه و لحن چاووشی مچ نبود و برای خود به سویی می رفت!

چیزی که محسن چاووشی باید  توجه کند این است که اگر قرار بر استفاده و به کارگیری از استعداد یک فرد (مثلن کوشان حداد) در امر تنظیم و بهره بردن از آن در جهت ارتقای موسیقی خود هست باید این کار در راستای زبان هنری خود چاووشی صورت پذیرد . چیزی که در "ها" شاهدش بودیم اینچنین نبود! و علی رغم لحن خوب و ترانه ی بی نقص جناب صفا اندکی در ذوق شنونده خورد!

از بین این سه ترک "نخلای بی سر " و "دیوار بی در" بهتر از آب در آمدند! نسبت به "ها" آیا می توان این امر را ناشی از این دانست که "ها" کاری سفارشی  برای تهیه یک آلبوم (خاص) بوده است که به حتم عوامل بیشتر و سلایق بیشتری بر روی آن تاثیر داشته است تا آن دو که خالص و بدون هیچ فیلترینگی به سمع و نظر شنونده رسیده است!؟


در آخر از این فعالیت چند ماه اخیر محسن چاووشی بسیار خرسندم و گویا در شهریور ماه اثری دیگر تحت عنوان "نفرین به جنگ" آماده ی انتشار است که امیدوارم آن نیز  ادامه ای باشد بر این روند موفقیت آمیز ، و یک بار دیگر شاهد یک موسیقی خوب و گوش نواز از جانب محسن چاووشی عزیز باشیم.

کوتاه از حریص

 


پرده ی نخست (آرامش پس از طوفان!)


از آغازی که حریص را گوش کردم اولین چیزی که ذهنم را به خود مشغول کرد و باعث شد دوباره گریزی زنم به یه شاخه نیلوفر و ژاکت ، ساختار و چیدمان اصولی آن بود.

محسن چاووشی این بار به حق ثابت کرد که وقتی می گوید با آهنگ هایم زندگی می کنم تا به چه اندازه این حرفش درست است و ملموس! و با نگاه به کلیت آلبوم ها و درگیر شدن ذهن و کلنجار رفتن با خود و ترک ها این امر به وضوح پیداست .

محسن چاووشی همواره نشان داده است که شرایط زندگی و روحیاتش تا چه اندازه می تواند بر روی آثارش تاثیر گذار باشد . از آن بی آلایشی غیر مجاز بودن و توامان سختی هایی که به همراه داشت ، غم حاکم بر یه شاخه نیلوفر و تشویش و گسستگی حاکم بر ژاکت که به شخصه آن را ناشی از ورود به دوره ای جدید از زندگی وی که همان "ازدواج" باشد قلمداد می کنم (این امر آشکارا در ژاکت خود نمایی کرد با همان ذوق زدگی ها و حالات این برهه از زندگی!) و اکنون حریص همان آرامش پس از طوفان است که می توان آن را شکلی قوام گرفته از محسن چاووشی مجاز شده یافت !

با نگاهی به فاکتور های مختلف می توان آینده ی* محسن چاووشی و تیم کاریش را بس روشن یافت ...! برای خلق آثاری ماندگار که بتوان لذتی عمیق تر را به مخاطب القا کند. (احساس می کنم دیگر باید از بحث خاص و عام اندکی فراتر رفته کمی این مرز را با آنچه در حریص شنیده شد باریک تر ببینیم !). نشانه رفتن محسن چاووشی به سمت مخاطب عام در حریص (همان گونه که خودش هم گفته است) این تعبیروبهتر بگویم این تفسیررادرذهنم ایجادمی کندکه همسویی عاطفی – احساسی مخاطب خاص چاووشی با وی و باز شدن دریچه ای و چشم اندازی به سمت مخاطب عام با یک تلفیق و مدیریت حساب شده! باعث خلق اثری به نام حریص شد که رضایت دو جانب را در پی داشت . محسن چاووشی در این اثر یک حرکت بینابین را در پیش گرفته تا جایی که به ساختاری از سهل و ممتنع ! می رسیم . با در نگاهی، در ارکان و فضای کار،سخت می توان خلاء ها را نشانه رفت و قوت ها مانع از هجوم به سمت کاستی ها شده است .حریص را ارامش پس از طوفانی می دانم که پس از ماه ها ناخدایش راه، به سمت لنگرگاه را یافته و کشتی اش پهلو گرفت.

*می گویم آینده چرا که هنوز چاووشی و تیمش را در مرحله ی اشباع نیافته ام!


پرده ی دوم  ( کوشان _ محسن ! تلاقی تفاوت و حرفه ای گری)


"از معدود موزیسین های بین المللی کشورمان است که با شرکت در مسابقات مختلف رتبه و رنکینگ موسیقی ایران را بالا برده است کوشان تا به حال 4 بار در مسابقات بین المللی شرکت کرده است که کسب مقام نهم _ چهارم و کسب مقام اول 2 بار در سال های 2007- 2008 حاصل تلاش او است ."

فکر می کنم خواندن همین چند خط از پیشینه ی کوشان حداد کافی باشد تا متوجه شویم که چرا محسن چاووشی انگشت خود را روی تنظیم کوشان حداد گذاشت و چنین اظهار داشت:      " که به عقیده من کوشان یک سر و گردن بالاتر از دیگران است." 

در این زمان پلی کردن آهنگ "زیبایی" چندان خالی از لطف نخواهد بود! به شخصه آن را مانوری بر تنظیم و صلابتی بی همتا در این حنجره ی طلایی می دانم.

زمانی که بیوگرافی کوشان حداد را مطالعه می کردم به آرام بودن و اندکی خجالتی ! به عنوان ویژگی های بارز اخلاقی وی اشاره شده بود ! حال آنکه بر خلاف اخلاقش اغلب هنرمندان برای فضای پر تحرک تنظیم هایش به سراغ وی می روند .

و محسن چاووشی نیز در زمره ی آن کسانی بود که به گفته ی خود "به خاطر آنکه فضای کارش را بروز کند" به سراغ کوشان رفت و به حق می توان گفت انتخاب مناسبی بود .

در بین 4 ترکی که کوشان حداد تنظیم آن را به عهده داشته است در یکی از ترک ها شاهد رخ دادی هستیم که اولین بار برای خود کوشان اتفاق افتاده است و همچنین برای محسن هم با توجه به سبک و روال همیشگی اش به نوعی یک تفاوت است و آن چیزی نیست جز ترک "غیر معمولی" که با توجه به اینکه محسن چاووشی در آلبوم قبلی در اجرای این سبک چندان توفیقی نداشت ! ولی اکنون باز تاب ها حاکی از مورد پسند بودن این ترک است .و حال آنکه تنظیم این کار نیز از اولین تجربه ی سبک "شش و هشت" در کارنامه ی کوشان حداد است ، این همفکری محسن و کوشان برای پیاده کردن فضای جدیدشان در تنظیم این ترک توانسته است نتیجه ی قابل قبولی را به همراه داشته باشد .در سه ترک دیگر (چمدون ، حریص ، زیبایی) نیز کوشان حق مطلب را ادا کرده و فضای متفاوت و بروزی را شاهد هستیم.

  •        چمدون ! تصویری از یک مرد میان سال را برایم تداعی می کند! با چمدانی ، دردست و چشمانی که در طول جاده گواه انتظاری را میکشند ، سخت اما شیرین و امیدوار کننده !
  •        حریص ! تصویری از گسستگی ،خلاصه شده در یک جمله"بهم بگو از عشق تصور تو چیه"
  •         زیبایی ! تصویری از یک امتناع ! حکایتی از نادیده ها و گمان ها ، فرار از خود یا فرار از عشق !؟

در کل با توجه به انگیزه ی چاووشی در بکار گیری هنر کوشان در تنظیم جهت رسیدن به هدفش که همان تحرک و تفاون است می توان گفت این همکاری به آن نتیجه ی مطلوب رسیده است.

و حال می رسیم به شهاب اکبری که توانایی اش مدت هاست به مخاطبان موسیقی و بالاخص مخاطبان محسن چاووشی ثابت شده است. از قوی ترین فضا سازی های صورت گرفته می توان به ترک "باد بادکای رنگی"توسط شهاب اشاره کردکه گویا دوباره به عمق کودکی مان پرتاپ می شویم با همان شیرینی،و ناخودآگاه هراسی در دل ایجاد میشود و افسوسی که ای کاش بچه بودیم!بچه بودیم آسمون آبی بود... ! بی شک تنظیم حرفه ای شهاب اکبری در این ترک در زیبایی و حسی که القا می کند بی تاثیر نبوده است.و اما در مورد ترک "غم و شادی" معتقدم می توانست بهتر از این ها باشد .بیشتر با یک فضای تکراری روبه رو بودیم ! شاید یک تنظیم مناسب تر می توانست زیبایی این ترک را دو چندان کند...

در بین تنظیم کننده ها نام امیر حسین سرگزی و امید حجت نیز به چشم می خورد . سرگزی را پیش تر کارش را در همکاری با خوانندگانی چون "مهران احراری ، مسعود خادم ، کوروش صنعتی و... دیده بودیم و اکنون در حریص و در قطعه ی به یاد ماندنی "بوف کور"(ویژه دوستش دارم!).

و اما خود محسن چاووشی که قبلن در ژاکت تجربه ی تنظیمش را شاهد بودیم ، در حریص نشان از حرفه ای شدنش را در این زمینه نمایان کرد! و تنظیم هایش حاکی از آن است که اشراف وی بر حوزه ی موسیقی فراتر از این هاست.به شخصه ترک هایی راکه خود محسن چاووشی تنظیم کرده است را بسیار دوست داشته و این همان همسویی عاطفی _ احساسی است که قبلن بدان اشاره کردم. و نمودش را در ترک هایی چون "پروانه ها" و "کافه های شلوغ" میبینیم که هر کدام تجسم دنیایی است از لذتی وصف ناپذیر.

میکس و مسترینگ کلیه ی قطعات به وسیله ی کوشان حداد صورت گرفت که به گفته ی خودش برای میکس و مسترینگ کارهایش ارزش زیادی قائل بوده ، چرا که معتقد است در بیان حس آهنگ نقش برجسته ای را ایفا می کند**. و این تفکر و اندیشه بی شک تاثیر مثبت خود را در حریص گذارده و در کیفیت کار ها و ارتقای آن ها بیش از پیش مفید به فایده بوده است.


** مجله ی کوچه ما – فروردین 90

 


از تاخیر طولانی مدتم برای به روز کردن چاووشی پرست از همه ی دوستان عزیز عذر می خواهم . تا پرده های بعدی بدرود...

اون که برات می مرده کو؟!


بعد از مدت ها نمی دانم چه شد که یک باره سر از چاووشی پرست در آوردم ! بی اختیار صفحه باز شده و انگشتانم روی کیبورد شروع به نوشتن کرده! حتی به رسم و عادت پیشین به word هم نرفتم خیلی اتفاقی آهنگ "کجاست بگو" پلی شده. ملودی آغازین مرا می برد به پاییز و زمستان 87 ، به آن روز های سخت ، روزی هایی که تنها مرهم آن زخم ها همین صدا بود ، روزهایی که سختی اش به شنیدن صدایی این چنینی می ارزید. کسی که تمام اشتیاقش این بود که ساعت از 12 بامداد بگذرد و لحظه ی "فراغ" یا شایدم (فراق) فرا رسد و با این صدا خلوت کند. بغض گلویم را گرفته ، چند باری آهنگ را pause می کنم، تاب شنیدن نیست ! این آهنگ اولین آهنگی بوده و هست که با شنیدنش بی اختیار اشک می ریزم !به آن روز ها که فکر می کنم می گویم کاش اکنون هم این مرهم بود، کاش هنوز هم شوقش را داشتم ! همیشه هر لحظه که دلتنگ صدایش می شوم سراغش می روم ! حال که نگاه می کنم آن روز ها چقدر زود به زود دلتنگ می شدم امااین روز ها ... حال که نگاه می کنم سختی آن روزها کجا و این روز ها کجا ؟! شاید هم سهل شدنش بهانه ی ، صدای تو بود و من بی خبر بودم ! نمی دانم این چندمین بار است که "کجاست بگو" پلی می شود و من بی اختیار می نویسم ، اشک می ریزم و به آن روز های فراموش نشدنی می اندیشم ...

کجاس بگو

اون که برات می مرده کو؟!


پی نوشت :

این تصویر،ضمیمه ی همان خاطرات است!یا شایدم به قول دوست عزیزی تصویر زمینه ی آن خاطرات!

جادویی از شلاق تا ستایش !

اول از هر چیز آهنگ ابرای پاییزی رو پلی کردم ، دلیل انتخابش رو نمی دونم چی بود ! هر چی بود که به نظر بهترین انتخاب می تونست باشه ! نهایت آرامش .... 

قلم توی دستمه اما نمی دونم از چی می خوام بنویسم ! می دونم از کی می خوام بنویسم اما از چی رو نه ! از خوبی هاش و تعریف _ تمجید های همیشگی که هر چی ازشون گفته بشه کمه یا ، نه ! از بدی هاش ، از بی تفاوتی هاش ! محافظه کارانه بنویسم یا تندرو و بی پروا !؟  

این روزا هر جایی که از چاووشی حرفی زده می شه رو نگاه می کنی یا شلاقه یا ستایش (!) و این بین درگیری چاووشی نویسان و چاووشی دوستان هم که بماند ! چرا که این جا قرار است از خودش باشد و برای خودش . 

می خوام امشب از خودش بنویسم ، نه از خوبی هاش و نه از بدی هاش !  

الان که به آهنگ کم تحمل رسیدم توی این فکرم چقدر ساحرانه ! احساس محسن چاووشی به آثارش شخصیت داده است . و این شخصیت ها چه خوب نقش خود را ایفا می کنند . آرامش "ابرای پاییزی" ، صلابت "خیانت" ، التماس شیرین "کم تحمل" که گاه رنگ اقتدار می گیره و یا "متاسفم " که مثل یه راوی پرده خوانی می کنه (!) 

وقتی به یه شاخه نیلوفر رسید اونقدر محکم با چوب سحرش به سر شاخه ها کوبید ! که شاخه های احساس شکستن ! شاید واسه همین بود که عصا مثله یه راوی از پای شکسته ی شاخه های احساس پرده خوانی کرد ! و دیگه نه از صلابت و نه اقتدار ، خبری نبود و التماس نقشش رو پر رنگ تر از همیشه ایفا کرد . 

توی ژاکت احساس یخ زده بود ! و نه احساس سحرانگیز محسن و نه ژاکت بافتنی قهوه ای رنگ پر دلشوره ! هیچ کدوم نتونست جلوی یخ زدگی رو بگیره ! میگن یه "حریص " هم در راه است (!) .... ( انگار این وسط 3 آلبوم اول به تاریخ پیوست !)  

اما صدایش هنوز هم چه آنوقت که حرف ها شلاقی می شوند بر بدنش ! و چه آنوقت که ستایشی می شوند به پیش کشش ، دریچه ای است برای عبور از کوره راه دلتنگی هایی که گاه وسعتش به اندازه ی همان کوره راه باریک و طولانیست . 

شاید برای اختتامیه "حسرت خیس" بازهم بهترین گزینه بود که بی اختیار پلی شد ! (انگار این گذری بود به همان تاریخ !)

به خدای آسمونا عشقت از یادم نرفته ..... 


پی نوشت : 

شاید بگویید این هم که همان شد تنها تفاوتش این بود که خوب و بد رو در هم کردی به خوردمان دادی (!) اما ،به خدای آسمونا نه شلاقی به دست داشتم و نه تملقی بر زبان (!)  

تنها حرف دل بود و .... بس .

خنده ی پاییزی



تا به حال شده قطعه ای رو گوش کنید و آن برای شما تداعی گر احساسی شود که شاید اصلا هیچ گونه ارتباطی با مفهوم آن قطعه نداشته باشد ؟! با تراک خنده این احساس رو تجربه کردم !

از اولین بارتا به حال هر بار این قطعه رو گوش می کنم برایم تداعی گر حس پاییز است !

ملودی آغازین احساس وزش یک باد خنک پاییزی و نم نم بارونی که توی صورت می زنه ، از فریاد گرفتن خنده از لب دلی ناشاد تا التماسی برای باز پس نگرفتن عطش یک عشق ، یک خواستن تا سوختن و خاکستر شدن .

در نقد های بسیار پیرامون خنده آن را تراکی کاملا راک و یادآور کلوپ های شبانه آمریکا خوانده بودند

چقدر احساس ها متفاوت است حس پاییز کجاو کلوپ های شبانه ی آمریکا کجا (!) . اما بهتر است اکنون دست از نقدهایی که نمی دانم نامشان را چه بگذارم کشیده به نقد احساس بنشینیم تجربه اش ضرر ندارد!




حرفهای در گوشی :

قطعه ی ابرای پاییزی را بهاری می دانم .