پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰

 

ما عادت کرده بودیم در هنگام خطر دست به قلم ببریم. وقتی که نیاز به هشدار باشد، وقتی که اوضاع بر وفق مراد نباشد. دیر نوشتن من را بگذارید به همین حساب. البته نظر کلی و اولیه‌ام قبلن اینجا ذکر شد، راستش  آن یادداشت را مناسب وبلاگ ندیدم فقط از سر اجبار ذهنی چیزی نوشتم و بعد دیدم که مثلن گفتن اینکه "صحبت از سیزده بود... " توهین به مخاطب این وبلاگ است. این بدیهیات دیگر چیست! حالا می‌خواهم تتمه‌ی چیزی که درباره‌ی حریص به ذهنم می‌رسد را اینجا بنویسم، نیازی هم به زیادنویسی نیست چون بیشتر نکات مدنظرم توسط دوستان دیگر به خوبی مطرح شده. پس بابت پاراگراف‌های یک خطی قبلن عذر خواهم.

می‌خواهم از اولین مواجهه‌ام با آلبوم بنویسم. روز شنبه یکم اسفندماه، که وارد فروشگاهی در مرکز شهر شدم. قبل از آن امیدوار بودم چیزی از آلبوم در جایی نشنوم، می‌خواستم آیین افتتاح مخصوص خودم را اجرا کنم ولی گوش‌ها را که در خیابان نمی‌توان گرفت! آنجا "غیر معمولی" را پخش می‌کردند در جلوی فروشگاه، دیگر مواجهه رخ داده بود و راه فراری نبود! به ناچار رفتم داخل و طرف آن قدر برای دادن بقیه پول لفت داد که شد آن چه شد. چیزی که من می‌شنیدم همان صدای نابکار قبلی بود که گویا بندری‌اش مدمحسن چاوشیرن شده بود! عرق سرد و سطل ناامیدی بود که رویم خالی کردند. زدم بیرون و در راه به خودم و دوستانم تبریک(آرایه‌ی وجه عکس به قرینه‌ی ادبی!) می‌گفتم. به خودم از همه بیشتر. به چاوشی هم تبریک می‌گفتم. حتی کاور را هم باز نکردم ببینم، چون مشغول تبریک بودم. شرایط برای افتتاح مهیا بود اما دلمان از تبریک به خودش دست بر نمی‌داشت، سی‌دی را در دستگاه گذاشتم گفتم بگذار حالا خیال کنیم چیز دیگری‌ست یا اصلن آن بلندگوهای کذایی مشکل فنی داشتند یا آن پلاگین‌های شفابخش را کامپایل نمی‌کردند، ذهن به تبریک مشغول بود که شروع شد. بد نیست/خوبه/بد نیست/ خوبه/ تا آخر قطعه‌ی اول هنوز دل به گوش ایمان نداشت. خیلی مسخ و آرام به ترک دوم رسیدم تا؛ همه‌ی این شرح مصیبت که نوشتم (که خب می‌دانم نسبت به استایل نوشته‌های اخیر وبلاگ متفاوت است) برای شرح این لحظه بود تا اهمیت آن نزد نگارنده برای خواننده روشن شود.در دورترین فانتزی‌هایم درباره‌ی آلبوم جدید هم تصور نمی‌کردم دوباره صدایی شبیه به آن 20 ثانیه‌ی بالفطره نوستالژیک "وقتی رفتی" را دوباره بشنوم. در تردید به ترک دوم رسیدم هنگامی که خوانش شروع شد، ذوق و بلوایی در دلم جان گرفت که بی‌اختیار و با تعجب لبخند می‌زدم، چه خوب که کسی در خانه نبود و مرا در آن حالت غریب مشاهده نکرد.
کسی درباره‌ی دلیل محبوبیت عمومی  پروانه‌ها نسبت به قطعات دیگر شک دارد؟ بی‌گمان دلیل آن خوانش بم و یله‌ی چاوشی‌ست چیزی که اگر منتظر یه‌شاخه‌نیلوفر بودیم در واقع منتظر چنین لحظاتی بودیم نه چیزی که شد. ژاکت که بماند تکرار مصیبت بود. در مصاحبه‌های جدید هم این طور به نظر می رسد خودش به اقبال پروانه‌ها آگاهی دارد، بعید است که دلیلش را نداند.

پروانه‌ها حدود 6ماه بعد از انتشار آلبوم در صدر چارت موسیقی‌ما بود و این بهتر از هر حرفی می‌تواند برای چاوشی پیام داشته‌باشد که مخاطبان کدام وجه صدای او را دوست دارند. بعد از دو آلبوم ژاکت و یه‌شاخه‌نیلوفر با آن وکال، این‌قدر چشممان ترسیده که گاهی فکر می‌کنم این یک تراک هم اشتباهی از دستشان در رفته که در حریص جای گرفته‌است. اگر گیتار آرپژی که هنگام شروع خوانش در "پروانه‌ها" شنیده می‌شوند را به عنوان شبیه‌سازی ریزش باران تعبیر کنیم، با یک تنظیم کننده‌ی خوش‌فکر و بالغ مواجهیم.

نمی‌توانم پنهان کنم که در حریص جای یک ترنس سرحال مانند نفس بریده خالی‌ست. تنظیم های کوشان حداد در چمدون و زیبایی کمی به سمت فضای شوخ و شنگی می رود که از چاوشی دور است یا حداقل من این صداها را در کنار خوانش چاوشی نمی‌پسندم. گرچه در کل جوری نیست که دل را بزند و یا اکراه ایجاد کند. لحظات میانی چمدون و زیبایی از لحاظ تنظیم می توانست جدی‌تر باشد. خودِ ترک حریص اما خوب است و تنظیم همگام با ترانه دل‌آزاری و اعتراض کلام را می‌تواند، پوشش دهد.

پرنده‌ی غمگین یکی از بهترین ترانه‌‍‌های حسین صفا تا بحال است. راحت می‌توان آن را کنار کفترچاهی معظم گذاشت. ملودی و تنظیم آن نیز عالی‌ست و کاملن می‌تواند در زمره‌ی ترک‌های ویران کننده چاوشی‌ باشد. من  این‌گونه تنظیم‌ها را  در موسیقی پاپ داخلی فقط در آثار چاوشی سراغ دارم.  خواننده‌ی دیگری را سراغ دارید که ترجیع بند ترانه‌هایش را روی این حجم از گیتار الکتریک بخواند؟ تنظیم تو که نیستی هم در این ژانر است. حرفی که اگر گفته نشود روی دلم می‌ماند این‌ست که چرا شروع خواندنش این‌قدر بی رمق است؟ چرا باید باز یاد وکال یه‌شاخه‌نیلوفر بیفتیم؟ گویی کسی بالای سرش ایستاده و نسبت به هرگونه پرخاش و شکایت به او زنهار می‌دهد که "صدایت را بلند نکن، زیاد هم احساس عزت نفس نداشته باش!"  دارم راجع به خوانش بند اول ترانه صحبت می‌کنم. در لحظات بعدی خوانش اوضاع بهتر است. قدرت موسیقی و کلام این ترک این‌قدر هست که بتوان از آن لحظات آغازین چشم پوشی کرد. امید حجت هم برای شب برفی فضاسازی خوبی می‌کند و هم برای پرواز یک پرنده و هم سولوی خوبی می‌نوازد.

بر خلاف غیرمعمولی، غم‌وشادی را می‌پسندم. در خواندن تاکیدهای خوبی دارد که باب طبع ماست. به نظرم اگر قرارباشد یک قطعه‌ی سرخوش در آلبوم چاوشی باشد باید چیزی مثل همین غم و شادی یا نیای او کلاف کفایت می‌کند و در شان چاوشی‌ست. زیبایی ترجیع‌بند زیبایی دارد و حریص "دلخورنکن" و "تظاهر" را دارد و از لحاظ ترانه برگشت به این موضع خوشحال‌کننده است که نام آلبوم هم از آن گرفته شده ولی آنقدر خاطرات خیانتی ما را تحریک نمی‌کند که بیش از این به تقدیرش بپردازیم. بوف کور فضای خوبی دارد گرچه با وکالی شبیه به کاشکی طرف هستیم، اما همین که "غباری که..."ها را با گریه نمی‌شنویم خوشبختی‌ست.

داستان ترانه‎ی کافه‌های شلوغ مرا یاد کافه‌نادری رضا یزدانی می‌اندازد. آنجا هم شاهد دو نیمه‌ی وصال و فراق بر محوریت مکانی کافه هستیم. نمی‌دانم حسین صفا آن را شنیده یا نه ولی به نظر می‌رسد صفا با تعابیر بهتر و ترجیع‌بند‌های خاصش  موفق‌تر از یغما گلرویی در استفاده از این الگو بوده‌است. ملودی و تنظیم درکنار فراز و فرودهای صدای چاوشی دلنشین است.

با بادبادکای‌رنگی همدل نیستم اما آن فضاسازی ابتدای ترک خیلی خوب در آمده، در ادامه قطعه‌ای معمولی‌ست که "بچه بودم..." های چاوشی زیاد به دل نمی‌نشیند. اجرای با صلابت دلم‌تنهاست به همراه تنظیم مناسب شهاب اکبری و آن گیتار سولوی روح نواز(کاش زمانش بیشتر بود) پایان غمگین خوبی برای آلبوم رقم می‌زند. که امیدوارکننده است. گویی در قطعاتی که شهاب اکبری تنظیم کرده صدای چاوشی رنگ و بوی آشناتری دارد.

حریص برگشت خوبی بود. شاید برگشت به نقطه‌ی قبل، و این جای خوش‌حالی و پایکوبی ندارد. اما ما انسان‌های خویشتن‌داری نیستیم. خبری از نااُمیدی و سرخوردگی بعد از ژاکت نیست، حالا به او مجوز می‌دهیم و اجازه داریم باز حریص و تشنه بمانیم برای کسی که روزی بی‌اجازه ترین آرتیست این شهر بود.

***

بعد از آلبوم حریص دو اتفاق غیر منتظره رخ داد. دیگر فکر نمی‌کردم چاووشی به جز ارائه‌ی سالی یک بار آلبوم  جور دیگری آثارش را به ما برساند. اما پخش نخلای بی‌سر و در ادامه زخم (نسخه‌ی چهارم) این ذهنیت را به هم ریخت. روزی می‌خواستم بنویسم ذهن فرّارِ ملودی ساز او نمی‌تواند در بند محدودیت ناشی از مناسبات بازار و مجوز شود و بعید نیست جریان مرموز پخش زیرخاکی‌ها ادامه پیدا کند. به نظر می‌رسد بعد از سه آلبوم او دیگر کمی دست و دلباز شده.

برای کسی همچون من نخلای بی‌سر بعد از پروانه‌ها یک  سورپرایز دیگر بود در هر بندش آن "آن" را داشت.  باز هم باید حضور سیامک شکوری را یک نشانه بگیریم که هر وقت او هست چاوشی همان است که می‌خواهیم. تنها نام باقیمانده از نفرین. زخم هم با اجرای عریان و سه بیت بیشتر از قبل عیش نگارنده بود که راجع به آن صحبت نشود بهتر است. چاوشی یک ترک دارد که چهار نوع مختلف آن را خوانده اگر آلبوم سنتوری در کار باشد ممکن است به 5 هم برسد. گرچه  آلبوم سنتوری غیر از اینکه شامل قطعات دیگری باشد به خاطر وجود زخم( نسخه‌ی فیلم) با کیقیت مقبول، برایم اهمیت دارد. ما سنگ صبور، خیانت و من‌باتوخوشم را با کیفیت اصلی داریم اما زخم را نه. عجیب است؟ امیدواریم این روند سینگل بیرون دادن او ادامه پیدا کند حالا با هر بهانه‌ای، عیدی یا تمرین کنسرت. حتی می‌شود این بار اکبری بگوید: "این فرقی‌نکرد ولی‌ بهتر از قبلی شد!بریم یه‌بار دیگه"

درباره‌ی "ها"

ملودی و ترانه‌ در سطح مطلوبی هستند. در دموی پخش شده "باشه" و "باشی" مورد توجهم بود. اما با شنیدن کامل این ترک چیزی که توی ذوق می‌زند ادامه‌ی همان روند شوخ و شنگ کوشان حداد در تنظیم است. موسیقی که او در لحظات بی‌کلام ها ارائه می‌کند غیر از اینکه در شان ترانه و چاوشی نیست حتی در ژانر خودش هم موفق نیست. هر چه چاوشی در خوانش سعی در تزریق شور و هیجان می‌کند، لحظات بی‌کلام کارکردی غیر از این دارد. نمی‌دانم چرا چاوشی برعکس حس و دقتی که برای خوانش و ملودی "ها" می‌گذارد نسبت به فضاسازی و موسیقی آن بی‌تفاوت شده؟ سلیقه‌اش که به اضمحلال کشیده نشده تا به چنین تنظیمی Ok بدهد؟ شاید گمان می‌کند کوشان حداد می‌تواند تنوع و رنگ و لعاب به کارهایش بدهد اما به گمان من دست و او را زیادی باز گذاشته‌است. کوشان حداد از لحاظ فنی و میکس و مستر شاید کارش را بلد باشد و ما تمام صداها را واضح بشنویم( گرچه در قسمت دوم این ترک، وکال کمی مغلوب دیگر صداهاست و خوب شنیده نمی‌شود) اما به نظر در حیطه‌ی تنظیم در فاز دیگری سیر می‌کند. ترنس‌های آن پیرمرد 66ساله بیشتر شور و هیجان دارد.

 

 

 

 

+ نوشته‌ی چاووشیست در 12:36 پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰